از قبولی در آزمون تا ازدواج با جین وایلد

پس از شرکت در آزمون، در ادامه مسیر، هاوکینگ شاگرد اول شد و در پاییز سال ۱۹۶۲، در بیست سالگی به ترینیتی هال کمبریج وارد شد…
ورودش به آکسفورد خیلی ناخوشایند بود؛ ورودش به کمبریج بسی بدتر اتفاق افتاد. در همان ابتدا، پی برد که با همهٔ این ها فرد هویل تصمیم گرفته او را به عنوان دانشجوی خود نپذیرد. دستیار هویل به عنوان استاد راهنمایش برگزیده شد و به غرور هاوکینگ ضربهٔ سختی وارد شد.
در دورهٔ فوق لیسانس کمبریج، هاوکینگ دیگر آن دانشجوی درخشان دورهٔ لیسانس نبود.

 

آغاز بیماری ALS و شروع خواب اندام!

در سال آخر تحصیل هاوکینگ در آکسفورد، با توجه به ضربه ای که در اثر زمبن خوردن در پاگرد پله ها به سرش خورده بود، بخشی از حافظه اش را از دست داد، اما این تنها باری نبود که او از پله‌ها افتاده بود و گاهی هم گره زدن بند کفش هایش برایش دشوار می شد. البته هاوکینگ در رفتن از پله‌ها مواظب خودش بود، اما آن دشواری بستن بند کفش کماکان ادامه داشت.
وقتی در پایان نخستین نیمسال تحصیلی یعنی در ژانویه ۱۹۶۳ در آغاز بیست و یک سالگی در کمبریج به خانه رفت، پدرش تصمیم گرفت او را برای معاینه به بیمارستان ببرد.
نتیجه فراتر از بدترین کابوس‌هایی بود که ممکن بود به سراغ کسی بیاید. آزمایش‌هایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری به نام ALS را نشان داد.
این بیماری بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار می دهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین می‌برد و با تضعیف کردن ماهیچه ها فلج عمومی ایجاد می کند به طوری که به مرور توانایی هر گونه حرکتی از شخص سلب می شود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بی درمان مدت زیادی زنده نمی مانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیش بینی شده بود.

 

شروع افسردگی و نا امیدی!

هاوکینگ به کمبریج بازگشت و به حالت افسردگی سیاه و هراسناکی فرو رفت. چندین ماه به ندرت خانهٔ اجاره ای خود را ترک کرد. نومیدی و اندوه عمیقی استیون را در بر گرفت. ناگهان همه آرزوهای خود را بر باد رفته می‌دید؛ دوره دکترا، رؤیای دانشمند شدن، کشف رمز و راز کیهان، همگی به صورت کاریکاتورهایی در آمدند که در حال دور شدن از او بودند. به جای همه آن خیال پردازی حالا کاری به جز این از دستش بر نمی آمد که در گوشه‌ ای بنشیند و دقیقه ها را بشمارد تا دو سال بعد با فلج عمومی بدن زمان مرگش فرا برسد.
هاوکینگ به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعت‌ها متفکر و بی حرکت ماند. خودش بعد ها تعریف کرده است که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده است و او را برای اجرای حکم می برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است.
بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریاد هایی می کشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری بدون درمان مبتلا است اما لااقل درد نمی کشد. به علاوه طبع لجوج و نقادش که هیچ چیز را به آسانی نمی پذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم پیش بینی پزشکان درست باشد و چه بسا که از نوع اشتباه های کتب درسی باشد.

 

آشنایی با جین وایلد و ازدواج

آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با نا امیدی و بد بینی داد آشنایی اش در همان ایام با دختری به نام جین وایلد بود که در مهمانی سال نو با او دیدار کرده بود. وی در کمبریج به دیدنش رفت. او فقط هیجده سال داشت و درس های اِی لِوِل را در دبیرستان سن البانز نزد خود می خواند، و قصد داشت سال بعد به دانشگاه لندن برود.
وقتی هاوکینگ نخستین بار به او گفته بود که دارد کیهان شناسی می‌خواند، او بعداً ناگزیر به فرهنگ لغات مراجعه کرد تا بفهمد کیهان شناسی به چه معناست. جین به خداوند اعتقاد داشت، و طبعاً خوش بین بود. او معتقد بود که هر چیزی برای هدف و منظوری به وجود آمده و در واقع آفریده شده است؛ و مهم نیست که رویداد های نا مناسب و نا مطلوب چگونه جلوه می کنند، ممکن است چیز خوب و مطلوبی از دل آن ها به وجود آید و رخ بنماید. هاوکینگ از دیرباز اعتقاد به خدا را وانهاده بود، اما نگرش جین به نظرش آشنا آمد و در دلش نشست.
هاوکینگ یک دنده و لجوج بود و همین امر راز کامیابی و توفیق او بود. او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالی که رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه می‌رفت.
ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت. از نظر هاوکینگ، این اتفاق «همه چیز را تغییر داد.» وی اکنون چیزی داشت که به خاطرش زندگی کند. اما اگر قرار بود ازدواج کند، پس باید شغل و پیشه ای می داشت. هاوکینگ بار دیگر اعتماد به نفس خود را به دست آورد، و دست به کار اندیشیدن دربارهٔ موضوع مناسبی برای پایان نامهٔ دکتری خود شد.
منبع: ویکی پدیا

مقالات پیشنهادی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

هدایای مبین رشد: